گنجور

 
انوری

دی کرد وداع بر جناح سفرم

تا دست فراق کرد زیر و زبرم

او می‌شد و جان نعره همی زد ز پی‌اش

آهسته‌تَرَک تاز، که من بر اثرم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode