گنجور

 
انوری

میر حیدر ایا که خیزد جود

از کف تو چو از شراب طرب

دوستت انوری که نگشاید

جز به یادت ز دوستداری لب

سه شبانروز شد که از مستی

باز نشناختست روز از شب

جلبی چند بوده‌اند حریف

الفیه شلفیه تبار و نسب

همه از آرزوی ... بزرگ

دست بر ... زنان که من یرغب

من و تایی دو دیگران با من

مانده زین ... خوارگان به عجب

همچنین باشد ارکند جودت

مدد خادمت به ماء عنب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode