گنجور

 
انوری

درد تو دلا نهان نماند

اندوه تو جاودان نماند

از عشق مشو چنین شکفته

کان روی نکو چنان نماند

آوازهٔ تو فرو نشیند

وز محنت تو نشان نماند

گر با همه کس چنین کند دل

یک دلشده در جهان نماند

از درد تو دل نماند و بیمست

کز بی‌رحمیت جان نماند

از کار جهان کرانه‌ای دل

کازار درین میان نماند

آن سود بسم که تو بمانی

بل تا همه سو زیان نماند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode