گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

بر شاخ گل دولت تو خار نماند

جز بخت تو هیچ بخت بیدار نماند

مردانش را جز از تو بازار نماند

جز داشتن ملک ترا کار نماند

قطران تبریزی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶

 

گرد ره تو کعبه و خمار نماند

یک دل ز می عشق تو هشیار نماند

ور یک سر موی از رخ تو روی نماید

بر روی زمین خرقه و زنار نماند

وآن را که دمی روی نمایی ز دو عالم

[...]

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۲۶

 

در قلزم عشق تو که دیار نماند

تا غرقه شوم ز خود بسی کار نماند

بس زیر و زبر که آمدم تا آخر

ناچیز چنان شدم که آثار نماند

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - و له ایضا یمدحه

 

زهی ستوده خصالی که از صدور کرام

جز از تو در همه آفاق یادگار نماند

کدام زر که ز جور تو سنگسار نشد؟

کدام دل که ز لطف تو شرمسار نماند؟

نگاه می کنم اندر سرای ضرب وجود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷

 

گر یک سر موی از رخ تو روی نماید

بر روی زمین خرقه و زنار نماند

آن را که دمی روی نمایی ز دو عالم

آن سوخته را جز غم تو کار نماند

گر برفکنی پرده از آن چهره زیبا

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱۰

 

از آب حیات دوست بیمار نماند

در گلبن وصل دوست یک خار نماند

گویند درچه‌ایست از دل سوی دل

چه جای دریچه‌ای که دیوار نماند

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

ای دل چو شه ستوده آثار نماند

وآن ماند کزو عدل نکوکار نماند

با نیکی و تنگدستی خود می ساز

وانگار که آن فراخ گون بار نماند

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲

 

حسن تو دایم بدین قرار نماند

مست تو جاوید در خمار نماند

ای گل خندان نوشکفته نگه دار

خاطر بلبل که نوبهار نماند

حسن دلاویز پنجه‌ایست نگارین

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴

 

خانه خالی شد و در کوی دل اغیار نماند

همه غم رفت و ه بغیر از غم آن یار نماند

گر چه در پای دلم خار جفا بود، دگر

گل به دست آمد و در پای دلم خار نماند

آن گروهی که به آزار دلم کوشیدند

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۷ - مرثیه فوت طاهر بن اسحق

 

در دیار کرم افسوس که دیار نماند

نرهد دل ز غم امبار چو غمخوار نماند

صرصر حادثه بر گلشن افضال گذشت

سرو آزاده شکست و گل بیخار نماند

سخن اهل هنر جمله دریغست برانک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۷ - مرثیه فوت طاهر بن اسحق

 

در دیار کرم افسوس که دیار نماند

نرهد دل ز غم امبار چو غمخوار نماند

ابن یمین
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نماند

خزان درآمد و سر سبزی بهار نماند

ز پای دار و سر تخت قصه کمتر گوی

که این کرامت و آن غصه پایدار نماند

ز مستعار جهان مست عار بود حکیم

[...]

قاسم انوار
 

هلالی جغتایی » مخمس بر غزل سعدی

 

ای گل، همه وقت این گل رخسار نماند

وقتی رسد آخر که به جز خار نماند

تاراج خزان آید و گلزار نماند

این تازگی حسن تو بسیار نماند

دایم گل رخسار تو بر بار نماند

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

جهان و هر چه درو هست پایدار نماند

بیار باده، که عالم بیک قرار نماند

غنیمتی شمر، ای گل، نوای عشرت بلبل

که برگ ریز خزان آید و بهار نماند

تو مست باده نازی، ولی مناز، که آخر

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » مخمس بر غزل سعدی

 

ای گل، همه وقت این گل رخسار نماند

وقتی رسد آخر که به جز خار نماند

تاراج خزان آید و گلزار نماند

این تازگی حسن تو بسیار نماند

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » مخمس بر غزل سعدی

 

دایم گل رخسار تو بر بار نماند

من صبر کنم تا که خریدار نماند

روزی شود ای دوست که دیار نماند

از عشق من و حسن تو آثار نماند

چون گل برود جز الم خار نماند

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۲ - در صفت خزان و وفات کردن خسرو

 

بر سر شاخ برگ و بار نماند

در گلستان به غیر خار نماند

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۷۵۰

 

خزان رسید و گل افشانی بهار نماند

به دست بوسه فریب چمن، نگار نماند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹۱

 

خزان رسید وگل افشانی بهار نماند

به دست بوسه فریب چمن نگار نماند

چنان غبار خط آن صفحه عذار گرفت

که جای حاشیه زلف برکنار نماند

ز خوشه چینی این چهره های گندم گون

[...]

صائب تبریزی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دایم به تو این گرمی بازار نماند

این گرمی بازار تو بسیار نماند

از گرمی بازار مشو غره بیندیش

زان دم که خریدار به بازار نماند

بر باد دهد صرصر خط خرمن حسنت

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode