گنجور

خالد نقشبندی » رباعیات » رباعی اول - این شعر در واقع قطعه است

 

گر بی تو شوم شاد غمم روز فزون باد

سر تا قدمم در یم آفات نگون باد

ور بر گل نسرین نگرم بی گل رویت

چون غنچه دلم ته به ته آغشته خون باد

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » رباعیات » رباعی دوم

 

امروز که منزلم نصیبین گردید

از داغ غمت دلم نصیبین گردید

دوری ز سر کوی تو از من دور است

اما چه توان کرد نصیبب این گردد

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » رباعیات » رباعی سوم

 

ای آنکه ز کنهت همه کس حیرانند

دیوانه و دانا به برت یکسانند

القصه ز تو غیر تو کس واقف نیست

نازم به تقدس تو ای بی‌مانند

خالد نقشبندی
 
 
sunny dark_mode