ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دون همتی و مذمت آن
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم او کنم
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دون همتی و مذمت آن
ز آب خرد ماهی خرد خیزد
نهنگ آن به که با دریا ستیزد
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دون همتی و مذمت آن
به هر کار کو جست نام آوری
در آن کار دادش فلک یاوری
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - غیرت در دین و ناموس
چون زن راه بازار گیرد بزن
و گر نه تو در خانه بنشین چو زن
ز بیگانگان چشم زن دور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد
بپوشانش از چشم بیگانه روی
[...]
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - غیرت در دین و ناموس
بر پنبه آتش نشاید فروخت
که تا چشم بر همزنی خانه سوخت
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » غیرت در اولاد و تربیت او
نوآموز را ذکر و تحسین و زه
ز توبیخ و تهدید استاد به
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » غیرت در اولاد و تربیت او
بسا روزگارا که سختی برد
پسر چون پدر نازکش پرورد
هر آن طفل چون جور آموزگار
نبیند جفا بیند از روزگار
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » عجله و شتابزدگی و مذمت آن
لعاب عنکبوتان مگس گیر
همائی را نگر چون گرد نخجیر
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » عجله و شتابزدگی و مذمت آن
زیانکاران که جنس جان فروشند
چنین جنسی عجب ارزان فروشند
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » عجله و شتابزدگی و مذمت آن
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » سوء ظن به خدا و خلق
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوش بین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - غضب مفرط و مفاسد آن
خشم و شهوت مرد را احول کند
ز استقامت روح را مبدل کند
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه غضب
غم زیر دستان بخور زینهار
بترس از زبردستی روزگار
لب خشک مظلوم را گو بخند
که دندان ظالم بخواهند کند
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه غضب
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر
بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » در صدد انتقام بودن و مذمت آن
به چشم خویش دیدم در گذرگاه
که زد بر جان موری مرغکی راه
هنوز از صید منقارش نپرداخت
که مرغ دیگر آمد کار او ساخت
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » در صدد انتقام بودن و مذمت آن
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
[...]
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت یازدهم - غلظت و درشتی در گفتار و کردار
مکن خواجه بر خویشتن کار سخت
که بد خوی باشد نگونسار بخت
به نرمی ز دشمن توان کند پوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت یازدهم - غلظت و درشتی در گفتار و کردار
به لطف خلق توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » معالجه عداوت و دشمنی
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه بیماری عجب
ما که ایم اندر جهان هیچ هیچ
چون الف او خود چه دارد هیچ هیچ