سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۲ - اندر ستایش عقل و عاقل و معقول
که برین روی پشت دین آمد
آن چنان بود وین چنین آمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۴ - در عدل نمودن و ظلم کردن
ظلم صفرای ملک و دین آمد
رای و تیغش سکنگبین آمد
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۳- سورة المنافقین- مدنیة » النوبة الثالثة
تو چنان باش که بخت تو چنان آمد
من چنینام که مرا فال چنین آمد.
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴
که می آید چنین، یارب، مگر مه بر زمین آمد
چه گرد است اینکه می خیزد که با جان همنشین آمد
که میراند جنیبت را که میدان عنبر آگین شد
کدامین باد می جنبد که بوی یاسمین آمد
چنان نقاش چین حیران بماند از پیچش زلفش
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۱
خم زلفت که مشک چین آمد
با گل و لاله همنشین آمد
لب لعل تو کان پر از گهر است
خاتم حسن را نگین آمد
کوه را سایه دار نتوان کرد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل ششم » بخش ۴ - حکایت
هر یکی زان بدین قرین آمد
سر «سبع المثانی» این آمد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶
سَحَرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتیِ نافهگشای
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
دم جان دادن آن بت بر سرم با تیغ کین آمد
پس از عمری که آمد بر سر من این چنین آمد
ز قتلم شد پشیمان تا ز اندوهم برآرد جان
نه پنداری که رحمش بر من اندوهگین آمد
سخنچین عقدهای در کار ما افکنده پنداری
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴
دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد
گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب
ملک از بام سموات به پائین آمد
بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۴
فالی از داغ زدم دل چمنآیین آمد
ورق لاله به یک نقطه چه رنگین آمد
جرأت سعی، دماغ تپشآرایی کیست
پای خوابیدهٔ ما آبله بالین آمد
چون دو ابرو که نفس سوختهٔ ربط همند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۵
گل به سر، جام به کف، آن چمن آیین آمد
میکشان مژده، بهار آمد و رنگین آمد
طبعم از دست زبانسوز تبی داشت چو شمع
عاقبت خامشیام بر سر بالین آمد
نخل گلزار محبت ثمر عیش نداد
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۶ - در مدح رابع اصول دین ثالث ائمه هُدی حضرت سیّدالشهداء علیه السلام
نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
ای به لب آمده جان یار به بالین آمد
صبر کن وقت نثار من مسکین آمد
آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه
شهر آراسته شد قافله چین آمد
گشت چون گونه او خانه من رشک بهار
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۰
خداوندا شنیدستم که چون یوسف به مصر اندر
فراز مسند عزت همی کرسی نشین آمد
بسالی کز درون خلق دود اندر هوا می شد
ز کنعان نامه یعقوب بر یوسف چنین آمد
که ما را در پی روزی بدست تو است چشم اینک
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
امیر کاردان فرمانروای راستین آمد
دو گنج از گوهرش آکنده اندر آستین آمد
تو پنداری که رضوان بود و از خلد برین آمد
بروئی فرخ و سیمین بخوئی عنبرین آمد
همش یسر از یسار اندر همش یمن از یمین آمد
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
هر که را بوئی از آن طرهٔ پرچین آمد
فارغ از مشک ختا و ختن و چین آمد
آب و رنگ رخ یار است که در باغ عیان
از گل و لاله و از سنبل و نسرین آمد
چکنم گر نشوم کافر عشقش که مرا
[...]