گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴۹

 

تا نهال تو قدر از گلشن تقدیر کشید

سرو را فاخته از طوق به زنجیر کشید

هرگز از سیل گرانسنگ، عمارت نکشد

آنچه ویرانه ام از منت تعمیر کشید

عشق خوش سهل برآورد مرا از دو جهان

[...]

صائب تبریزی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰ - نقاش تقدیر

 

سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید

قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید

خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد

فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - نقش تو

 

آن‌که رخسار تو با زلف گره‌گیر کشید

فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

مدّتی چند بپیچید بخود آخر کار

ماه را از فلک آورد بزنجیر کشید

خامه می‌خواست که مژگان ترا بردارد

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۵۳ - قطعه

 

نصرت السلطنه دیوان عدالت را میر

صله شعر من از چیست به تأخیر کشید

از چه شه زاده حاکم صله شعر مرا

جزو اشرار قراداغ به زنجیر کشید

وعده وصل بد آیا که به تأخیر افتاد

[...]

ایرج میرزا
 
 
sunny dark_mode