گنجور

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲۰

 

سوی دژ فرستاد شیروی را

جهاندیده مرد جهانجوی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۹

 

دگر چیز بخشید هیشوی را

بیاراست جان جهانجوی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰

 

چو ز ایدر به رفتن نهی روی را

هم آواز کن پیش هیشوی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۰

 

بپیچید یال و بر و روی را

نگه کرد گستهم و بند وی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵

 

ازان پس بفرمود مهروی را

که باشد نگهدار بندوی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۹

 

بفرمود گستهم و بالوی را

همان اندیان جهانجوی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۶

 

به من ده سرافراز بندوی را

که تا رومیان از پی روی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۳

 

بجویید گفت این بلاجوی را

بداندیش و بدکام و بدگوی را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۴

 

بیاریم بی‌باک شیروی را

جوان و دلیر جهانجوی را

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

چه شد پیش شه دید شیروی را

همی گفت شاه جهانجوی را

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

مده نزد خود راه بدگوی را

نه مرد سخن چین دو روی را

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۱ - گریختن مهارک از فرامرز

 

بفرمود پس گرد شیروی را

دلاور سوار جهانجوی را

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را

مه نماید در صفت رخسار آن دلجوی را

شب ‌کجا جوشن بود کافور دیبا رنگ را

مه‌ کجا مَفرَش بود زنجیر عنبر بوی را

بر زمین هر کس خبر دارد که ماه و آفتاب

[...]

امیر معزی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۵ - رفتن اسکندر به کوه البرز

 

چو در خاطر آمد جهانجوی را

که در چنبر آرد گلین گوی را

نظامی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۷ - نواختن مطرب

 

چو بر زد دست بر سر جادوی را

بسر رفتند راه راهوی را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

بگرد چشمه فرش خسروی را

بیفگندند شاه منزوی را

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode