مردی و جوانمردی آئین و ره ماست

جان ملکان زنده به دولت‌کدهٔ ماست

روزی ده سیاره بر کسب ضیارا

در یوزه‌گر سایهٔ پر کله ماست

گرچه شره هر چه شه آمد سوی شرست

[...]

که او از خاصگان درگه ماست

شبانروزی سلوکش در ره ماست

تا بر سرما سایه شاهنشه ماست

کونین غلام و چاکر در که ماست

گلزار بهشت و حور خار ره ماست

زیراک برون کون منزلگه ماست

برتر از فهم و عقل این ره ماست

شاه جمله شهان شهنشه ماست

خیالِ رویِ تو در هر طریق همرهِ ماست

نسیمِ مویِ تو، پیوندِ جانِ آگهِ ماست

به رَغمِ مدّعیانی که منعِ عشق کنند

جمالِ چهرهٔ تو، حجّتِ موجّهِ ماست

ببین که سیبِ زنخدانِ تو چه می‌گوید

[...]

تا در این بادیه توفیق ازل همره ماست

گنج تحقیق هدایت به دل آگه ماست

ما نه اکنون ز مقیمان خرابات غمیم

دیر باز است که این دیر حوالتگه ماست

آن گلی را که در این باغ درختی ست بلند

[...]

رسید مژده و قاصد مقیم خرگه ماست

که بر گزیده توفیق، جان آگه ماست

کسی که چاه ملامت به راه می کندی

به ریسمان خود اکنون فتاده در چه ماست

ز شیخ شهر شنو درس و علم ما آموز

[...]

قبول از اعتبار عقل و فهم است

هم انکار از جهالتهای و هم است

فعالش در حقایق فوق فهم است

و رای طور حس و عقل و وهم است

بتحقیق محقق رزق و هم است

معانیی که جزئی نزد فهم است

زمان های شاهان همه درهم است

سخن های تاریخ بس مبهم است

وحشت راه دراز از نظر کوته ماست

رخ ‌متاب ای ‌دل ‌از‌ین ‌ره که خدا همراه ماست

نیست اصلا خبری در سر بازار وجود

ور همانا خبری هست به خلوتگه ماست

جز تو ای عشق‌! اگر ما در دیگر زده‌ایم

[...]

بلندی را، کمال از درگه ماست

پر روح‌الامین، فرش ره ماست