آن صحن چمن، که از دم دی

گفتی: دم گرگ یا پلنگ است

اکنون ز بهار مانوی طبع

پرنقش و نگار همچو ژنگ است

بر کشتی عمر تکیه کم کن

[...]

راه دور است و مرکبت لنگ است

بار بسیار و عرصه پرسنگ است

دل که از بوی عشق بی‌رنگ است

نه دلست آن که پارهٔ سنگ است

مباش ایمن‌، که با خوی پلنگ است

کجا یک‌دل شود‌؟ آخر دو رنگ است

به خود گفتا جواب است این نه جنگ است

کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است

لیکن چه کنم هوا دو رنگ است

اندیشه فراخ و سینه تنگ است

رستنی را به سبزی آهنگ است

همه سر‌سبز‌ی‌یی بدین رنگ‌است

مشکین خط دوست را ز سنبل ننگ است

پیش سخنش نو ای بلبل چنگ است

فام لب می از آن لب می فام است؟

رنگ رخ لاله زان رخ گل رنگ است

پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین

تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است

به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون

که در میانه مسافت هزار فرسنگ است

به ساعتی شکند رُمح تو طلسم عدو

[...]

زان روی که راه عشق راهی ننگ است

نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است

شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق

ای بیخبران چه جای نام و ننگ است

ز آن روی که راه عشق راهی تنگ است

نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است

شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق

ای بیخبران چه جای نام و ننگ است

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است

کرشمه‌ای بکند، صدهزار دل ببرد

ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است

اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا

[...]

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟

ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

برادران طریقت نصیحتم مکنید

که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است

دگر به خُفیه نمی‌بایدم شراب و سماع

[...]

خود در امر شه است و آن سنگ است

بهر روپوش بروی آن رنگ است

زبان بربسته ای با ما که جنگ است

نمی دانم دگر بار این چه ننگ است

دل صاحب دلان خون کردی آخر

چه دل داری کدامین دل چه سنگ است

سگ آهوی وصلت می توان بود

[...]

نه مراد از شعار او رنگ است

نه سلاح خصومت و جنگ است

کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است

بلای عشق کشد هر که آدمی رنگ است

چه نقش بندی از اندیشه ای که بی عشق است

چه روی بینی از آیینه ای که در زنگ است

هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد

[...]

شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ است

هوای باده ساقی و نفحه چنگ است

بیا و بند قبا باز کن دمی بنشین

که عقل در بر من چون قبای تو تنگ است

اگر ز غمزه بدآموز می کند، مشنو

[...]

وگر نه کی شبی را این درنگ است

که گردون بسته و سیاره لنگ است

عشق تو و نوبه آبگینه و سنگ است

نام نکو در ره نو موجب ننگ است

تا به من الفت است از همه دورم

تا بتوام آشتی است با همه جنگ است

بانگ سگش میرسد ز گوشه آن بام

[...]