گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

من این ننگ از تو بسیاری نهفتم

چو بیچاره شدم با تو بگفتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

کنون حالش همی از تو نهفتم

ازیرا با تو این بیهوده گفتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

بر آتش اگر بی تو نخفتم خفتم

با انده اگر بی تو نجفتم جفتم

صبری که ز دل همی نرفتم رفتم

این که همه هر چه می نگفتم گفتم

مسعود سعد سلمان
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت دوم

 

گرچه بی تو در آتش نفتم

به خدایت سپردم و رفتم

حمیدالدین بلخی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

چو پیلان راز خود با کس نگفتم

چو پیله در گلیم خویش خفتم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو

 

ز جوش خونِ دل چون باز گفتم

شبت خوش باد و روزت خوش که رفتم

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب

 

آنچ ازو نیم‌گفته بُد‌، گفتم

گوهر نیم‌سفته را سفتم

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد

 

ای پسر هان و هان تو‌را گفتم

که تو بیدار شو که من خفتم

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را

 

پیش از این گر چو غافلان خفتم

اینک اینک به ترک آن گفتم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او

 

مگر ناگفتنی چیزی بگفتم

که می‌بایست آن اندر نهفتم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

چو مستی حیرت خود باز گفتم

چو مشتی خاک زیر خاک خفتم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۲ - سبب نظم كتاب

 

چه میگویم که هر بیتی که گفتم

چو گل از شادی او برشکفتم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode