گنجور

خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۱۷۰

 

هر درد که زین دلم قدم بر گیرد

دردی دگرش بجای در بر گیرد

زان با ما در صحبت ا ز سر گیرد

کآتش چو رسد به سوخته اندر گیرد

خواجه عبدالله انصاری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

حسنش از رخ چو پرده برگیرد

ماه واخجلتاه درگیرد

چون غم او درآید از در دل

صبر بیچاره راه برگیرد

شاهد جانم و دلم غم اوست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷

 

هر کرا با تو کار درگیرد

بهره از روزگار برگیرد

به سخن لب ز هم چو بگشایی

همه روی زمین شکر گیرد

چون زند غمزه چشم غمازت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳

 

روی تو که شمع لاله زو درگیرد

گل پرده ز روی با تو چون درگیرد

برخیز و به عزم گلستان موزه بخواه

تا چادر غنچه باز در سر گیرد

انوری
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۵۸

 

هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد

و اندر لب و دندان چو شکر گیرد

گر باز نهد بر گلوی کشتهٔ خود

از ذوق لبش زندگی از سر گیرد

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۰

 

هر کارد که از کشته خود برگیرد

و اندر لب و دندان چو شکر گیرد

گر بار دگر بر گلوی کشته نهد

از ذوق لبش زندگی از سرگیرد

مهستی گنجوی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۱- سورة هود - مکیة » ۷ - النوبة الثالثة

 

زان با هر درد صحبت از سر گیرد

کآتش چو رسد بسوخته اندر گیرد.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۳ - النوبة الثالثة

 

هر درد که زین دلم قدم بر گیرد

دردی دگرش بجای در بر گیرد

زان با هر درد صحبت از سر گیرد

کاتش چو رسد بسوخته در گیرد

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۱۰ - النوبة الثالثة

 

هر درد که زین دلم قدم بر گیرد

دردی دیگر بجاش در بر گیرد

زان با هر درد صحبت از سر گیرد

کآتش چون رسد بسوخته در گیرد

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵

 

هر روز فلک کین من از سر گیرد

بر دست خسان مرا زبون تر گیرد

با او همه کار سفلگان درگیرد

من سفله شدم بو که مرا درگیرد

خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح بهرام شاه است

 

هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد

ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد

گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد

گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد

سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد

[...]

سید حسن غزنوی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

سر اکابر آفاق شمس دولت و دین

تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد

سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان

چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد

فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم

[...]

ظهیر فاریابی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۸

 

هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد

اندر دهن و لب چو شکر گیرد

گر بار دگر به پهلوی کشته نهد

از بوی لبش زندگی از سر گیرد

اوحدالدین کرمانی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

شک نیست چو پروانه کم سر گیرد

شمعش بهزار لطف در خور گیرد

پروانه نخست جان نهد بر کف دست

پس قصد کند که شمع در بر گیرد

نجم‌الدین رازی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

گر سرو قد خوشت به بر در گیرد

آنهم رسدش که ناز از سر گیرد

ور گل ز رخت بوی به گلزار برد

بر یاد رخ تو لاله ساغر گیرد

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

در چمن گرد سمن چونکه بنفشه بدمد

عارض یار من آن را به زنخ برگیرد

بلبل از منبر گلبن چونکه درآید به سخن

سرخ گل جامه دران پایه منبر گیرد

قمری از سرو چو آهی بزند سوخته وار

[...]

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

 

کدام چاره سگالم که با تو درگیرد

کجا روم که دل من دل از تو برگیرد

ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست

که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد

دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن

[...]

سعدی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode