گنجور

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۴۰

 

سنگ بی نمج و آب بی زایش

همچو نادان بود بآرایش

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۷

 

شوخی که به دیده بود دایم جایش

رفت از نظرم سر و قد رعنایش

گشت از پی او قطره زنان مردم چشم

چندان که زاشک آبله شد بر پایش

ابوسعید ابوالخیر
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

هر آن کاو زاغ باشد رهنمایش

به گورستان بود همواره جایش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

فرود آمد ز بام اندر سرایش

نشست اندر سریر شیر پایش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - تلون چرخ

 

چرخ هر لحظه ای دگر گردد

زان به ما بر دگر شود رایش

زان فرا پیش بایدم که چو ماه

کاهش خلق هست ز افزایش

از تنم زان بجست بی معنی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۰ - یسئلونک عن الروح قل الروح من‌امرربی

 

تو به حرص و حسد میالایش

به خصال حمیده آرایش

سنایی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین

 

زمین جوجو شده در زیر پایش

فلک را جو به جو پیموده رایش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

به فصل گل به موقان است جایش

که تا سرسبز باشد خاک پایش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد

 

در آن اندیشه عاجز گشت رایش

به حکم آن که در گل بود پایش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

بگفتا گر خرامی در سرایش‌؟

بگفت اندازم این سر زیر پایش

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode