گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۴

 

دی زلف عبیر بیز عنبر سایت

از طرف بناگوش سمن سیمایت

در پای تو افتاد و بزاری می‌گفت

سر تا پایم فدای سر تا پایت

ابوسعید ابوالخیر
 

ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۰ - اندر تعریف «من»

 

گر بشد از من منال و مال (و) ولایت

جود (و) شجاعت نشد، نه فضل و کفایت

شکر خداوند را که مایه بجایست

سود کنم، گر کند خدای عنایت

بدهد روزیم اگر ولایت ندهد

[...]

ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن

 

بگفتم هر چه دیدم از جفایت

ازین پس خود تو می‌دان با خدایت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

بپیچم چون به یاد آرم جفایت

چو آن شمشادگون زلف دو تایت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

فروشویم ز دل زنگ جفایت

به دو دیده بخرّم خاک پایت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس

 

همی گفتی زبان خوش سرایت

تن من باد راما خاک پایت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

بدو داده‌ست برهان کفایت

برو باریده باران عنایت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

نبشتش عهد و منشور ولایت

ز پیروزی همی زیبدش رایت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

زین سپس خادم تو باشم و مولایت

چاکر و بنده و خاک دو کف پایت

با طرب دارم و مرد طرب آرایت

با سماع خوش و بربرط و با نایت

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

بر کف دست نهم، یکدل و یکرایت

وانگه اندر دهن خویش دهم جایت

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

اول ز پی وصال روح افزایت

بگرفته بدم پای بلور آسایت

اکنون که خبر شنیدم از هر جایت

گردست رسد مرا ببوسم پایت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳

 

گر دورم از آن روی جهان آرایت

پیچان شده ام چو زلف عنبر سایت

گر بینم باز روی روح افزایت

چون پای برنجن اوفتم در پایت

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

آنچه تو بدان کلک کنی روز هدایت

صاحب به همه عمر نکردی به کفایت

ای زاهدی از رای سدید تو بدایت

وآن را کند از همت تو بر تو عنایت

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۲۱
sunny dark_mode