گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱

 

آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن

آینه صبوح را ترجمه شبانه کن

ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو

جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن

ای خردم شکار تو تیر زدن شعار تو

[...]

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۲۹

 

خدمت این طایفه مردانه کن

جان فدای خدمت جانانه کن

شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲ - فی نظم انیس العارفین

 

جانم از خلق جهان بیگانه کن

یاد خودرا بادلم هم خانه کن

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۴۴

 

ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن

حشر خواب آلودگان از نعرهٔ مستانه کن

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷۶

 

ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن

حشر خواب آلودگان از نعره مستانه کن

مجلس از دود چراغ کشته ماتمخانه ای است

این مصیبت خانه را از باده عشرتخانه کن

از بت پندار زناری است هر مو بر تنم

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۱

 

باده بیار و هوش را، از سر ما روانه کن

زاهد خرقه پوش را، مست می مغانه کن

چند به باد می دهی، طرهٔ ترهات را؟

واعظ شهر نیستی، زمزمه، عاشقانه کن

غازهٔ افتخارکش، ناصیهٔ نیاز را

[...]

حزین لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

 

یک نظر در کار این ویرانه کن

دشمن خود را برون زین خانه کن

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۱۴ - از تسویلات نفس آدمی

 

اندر اینجا طاعت مردانه کن

مختصر گر می کنی در خانه کن

ملا احمد نراقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

گفت یار ار عاشقی از سوختن پروانکن

گفتمش در پیش شمع رخ مرا پروانه کن

گفت دارم زلف چون زنجیر و روی چون پری

گفتمش پس چهره بنما ومرا دیوانه کن

گفت خالم دانه است وطره ام دام بلا

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

خود را به شمع او دلا در سوختن پروانه کن

گفتم برو پروا نکن کردی کنون پروانه کن

تا بت پرست و بت شکن هر دو پرستندت چو من

یک ره تماشاگاه را درکعبه وبتخانه کن

دارم دلی ویرانه من گنجی توهم از سیم تن

[...]

بلند اقبال
 

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۸ - ذکر شهادت حضرت شاهزاده علی اکبر

 

مادرا برخیز زلفم شانه کن

خود بدور شمع من پروانه کن

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - وله

 

باز فرش از عرش در بزم ای بت فرزانه کن

وز عصاره شمس می از ماه نو پیمانه کن

زین کیانی خلعت شه بابتی خاقان نژاد

جام جمشیدی ستان و عشرتی شاهانه کن

حالیا از یمن این پیک شرف کآمد زشاه

[...]

جیحون یزدی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

گر نیستی از عاشقان از عاشقی افسانه کن

خون دل از چشمت روان نبود، اناری دانه کن

از باده عشقت اگر ذوقی نیامد در جگر

باری بتقلید و سمر یک ناله مستانه کن

بر سنگ زن پیمانه را در هم شکن در دانه را

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode