گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۷

 

عاشق من و دیوانه من و شیدا من

شهره من و افسانه من و رسوا من

کافر من و بت پرست من ترسا من

اینها من و صد بار بتر زینها من

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۸

 

رازی که به شب لب تو گوید با من

گفتار زبان نگرددش پیرامن

زان سر به گریبان سخن برنارد

پیراهن حرف تنگ دارد دامن

ابوسعید ابوالخیر
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

نه با منی ار چه همنشینی با من

ای بس دوری‌ که از تو بینم تا من

در من نرسی تا نشوم یک پا من

کاندر ره عشق یا تو لنگی یا من

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۴

 

تا با خودی ارچه همنشینی با من

ای بس دوری که از تو باشد تا من

در من نرسی تا نشوی یکتا من

اندر ره عشق یا تو گنجی یا من

سنایی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۸ - النوبة الثالثة

 

تا با خودی از چه همنشینی با من

ای بس دوری که از تو باشد تا من‌

در من نرسی تا نشوی یکتایی

کاندر ره عشق یا تو گنجی یا من!

میبدی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

 

خضرا دمنی و خضر دامن

در ساز چو آب خضر با من

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۹

 

از رشک تو، کاغذین کنم پیراهن

تا سایهٔ تو نگرددت پیرامن

هر چند کنار من چو دریاست ز اشک

در شیوهٔ عشق تو، نیم تردامن

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

ببین از چشم عقل ای پاک دامن

تو چندینی نکوئی کرده با من

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بکوئی کز پلید و پاک دامن

نباشد هیچ کس را کار با من

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۲) حکایت شبلی رحمة الله علیه

 

چولاف از دوستیتان بود با من

نبودید ای خسیسان پاک دامن

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۳) حکایت در حال ارواح پیش از آفریدن اجسام

 

فزون زان بیش هر رنج و بلا من

فرو ریزم بزاری بر شما من

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

نبودش هیچ دامنگیر با من

ازان درچید ازین سرگشته دامن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

بکن چیزی که خواهی کرد با من

که من بفشاندم از تو پاک دامن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

نماندم تا ز تو ماندم جدا من

کجا رفتی کجا جویم ترا من

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید

 

چنان مستم درینجان فنا من

که میبینم همه عین بقا من

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید

 

درون جام میبینم ترا من

کشیدم از تو پر جور و جفا من

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

ز وصفت ماندهام اندر بلا من

که میخواهم که بینم کل لقا من

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۱ - حکایت

 

حقیقت بود خود دیدم فنا من

فنا دیدم رسیدم در بقا من

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را

 

محمد دانم و الله خدا من

محمد را شناسم پیشوا من

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode