گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

بلرزم چون بیندیشم ز نامت

بدین دل چون توانم جست کامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

به پیش وی که یارد برد نامت

که یارد گفتن این یافه پیامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

که من ننیوشم این گفتار خامت

نیفتم هرگز اندر پایدامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

یکی بر بام شو بنگر ز بامت

که چون ناگه بخواهد رفت کامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

ندارم مست چون گشتم به کامت

ز رویت یا ز مهرت یا ز جامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

به پیروزی فزوده گشت کامت

به بهروزی ستوده گشت نامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

اگر من سر درآوردم به دامت

پذیرفتم همه گونه پیامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۷ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

نبید خورده ناید باز جامت

همیدون مرغ جسته باز دامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد

 

ز هر کامی فزونتر باد کامت

ز هر نامی نکوتر باد نامت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح پادشاه

 

ماه صیام آمد این ملک به سلامت

فرخ و فرخنده باد ماه صیامت

آمد ماه بزرگوار گرامی

و آسود از تلخ باده زرین جامت

نزد خداوند عرش بادا مقبول

[...]

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

گر یابد زهره آگهی از نامت

خواهد که به‌جای می‌بود در جامت

گر ماه ز چرخ بشنود پیغامت

آید به ‌زمین و اوفتد در دامت

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷

 

هر روز مرا ز عشق جان انجامت

جانیست وظیفه از دو تا بدامت

یک جان دو شود چو یابم از انعامت

از دو لب تو چهار حرف از نامت

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۱ - خطاب به خورشید

 

سعد اکبر عیال‌ انعامت

راهب دیر حارس بامت

سنایی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - درد بی حدّ

 

گفتا کیی توبا ماگفتم کمین غلامت

گفتا مگر تومستی گفتم بلی زجامت

گفتا چه پیشه داری گفتم که عشقبازی

گفتا که حالتت چیست گفتم غم و ملامت

گفتا که چیست حالت گفتم که حال شاکر

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۷۷

 

چون مرغ دلم افتاد اندر دامت

خواهم که بگویم ای شهنشه نامت

گوید خردم که ای شکسته هش دار

در سایۀ خود همی دهد آرامت

عین‌القضات همدانی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح ملک عادل یوسف

 

ملک یوسف ای حاتم طی غلامت

ملوک جهان جمله در اهتمامت

خداوند خاص و خداوند عامی

از آن بندگی می‌کند خاص و عامت

جهان کیست پروردهٔ اصطناعت

[...]

انوری
 
 
۱
۲
۳
۲۰
sunny dark_mode