گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟

به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟

نه قوتی که توانم کناره‌ جُستن از او

نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

نه دست صبر که در آستین عقل برم

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷

 

عیب من نیست که در عشق تو تیمار کشم

بار بر گردن من چون تو نهی بار کشم

بر سر خاک درت گر بودم راه شبی

سرمه‌وارش همه در دیدهٔ بیدار کشم

دلم آن نیست که من بعد به کاری آید

[...]

اوحدی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۸

 

من که از داغ جنون ساغر سرشار کشم

خاک بر فرقم اگر منت دستار کشم

روی در دامن صحرای جنون می آرم

چند بنشینم و خط بر رخ دیوار کشم؟

مردمی مردمک چشم جهان بین من است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۳

 

مرا که گفت که دست از عنان یار کشم

کشد رقیب رکاب و من انتظار کشم

مرا که هست میسر سبوکشی در دیر

چه لازم است که درد سر خمار کشم

مرا که صبحت داغی همیشه داشته‌ام

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲

 

مژه چو در نمِ اشک جگر فشار کشم

به جلوه‌گاه خزان طرح صد بهار کشم

به چهره برگ خزانم ولی به دولت عشق

نهشت گریه که خمیازه بر بهار کشم

سواد خوان خط سبز می‌تواند شد

[...]

فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴

 

بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم

ز داغ عشق به دل طرح لاله زار کشم

بسی کشیدم از آسودگی خمار بس است

سری به آن مژه های جگر فشارکشم

ز کوی عشق توان خاک تا به لب مالید

[...]

حزین لاهیجی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

بهتر آنست که پا از سر بازار کشم

تا بکی دردسر از بار خریدار کشم

رفته در پای دلم خاری و افغان که مرا

نیست آندست که از پای دل آن خار کشم

کرده ای بر ستمم عادت از آن می ترسم

[...]

طبیب اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۴

 

من آن نیم که بجز بار عشق یار کشم

نیم حمول که جز بار دوست بار کشم

کناره جوی شوم من زباغ کون و مکان

مگر چو جو قد سرو تو در کنار کشم

قرار ما زال نیست غیر جان بازی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

گر من از هر دو جهان دست بیکبار کشم

کافرم پای اگر از طلب یار کشم

بیکی غمزه تلافی شود از جانب یار

گر هزاران ستم از جانب اغیار کشم

من از آندم که شدم عاشق گل دامن عزم

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode