گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

زینهار این یادگار از دست رفت

در غم تو روزگار از دست رفت

چون مرا دل بود با او برقرار

دل شد و با دل قرار از دست رفت

سیم و زر بودی مرا و صبر و هوش

[...]

سنایی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸

 

عشق در دل ماند و یار از دست رفت

دوستان دستی که کار از دست رفت

ای عجب گر من رسم در کام دل

کی رسم چون روزگار از دست رفت

بخت و رای و زور و زر بودم دریغ

[...]

سعدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۹

 

تا به فکر خود فتادم روزگار از دست رفت

تا شدم از کار واقف، وقت کار از دست رفت

قوت سرپنجه مشکل گشای فکر من

در ورق گردانی لیل و نهار از دست رفت

تا کمر بستم غبار از کاروان بر جا نبود

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

کار جان را تن ندادم روزگار از دست رفت

دست در کاری نزد دل تا که کار از دست رفت

جان نشد در کار جانان بار تن جان برنداشت

دل پی هر آرزو شد کار و بار از دست رفت

عمر در بیهوده شد صرف و نشد کاری تمام

[...]

فیض کاشانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

در ره عشق اختیار از دست رفت

پای ماند از کار و کار از دست رفت

در چمن دردا که ساقی تا قدح

داد بر دستم بهار از دست رفت

آه کز دست دلم دامان صبر

[...]

سحاب اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۵ - در تضرع و تذلل و مناجات به درگاه حضرت حق تعالی

 

ای خدا دستی که کار از دست رفت

فرصتی ده روزگار از دست رفت

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

من بخود مشغول و یار از دست رفت

چون کنم یاران که کار از دست رفت

روزگارم صرف شد در انتظار

تیغ برکش روزگار از دست رفت

عقل و دین و صبر و هوشم بد دریغ

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه

 

سر بر آر از بستر غفلت که کار از دست رفت

وقت را فرصت شمر هان روزگار از دست رفت

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode