گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

چون رنگ رخ تو گل ببازار آرد

در شهر بسی شور پدیدار آرد

گر یاد قدت کنم بر سرو سهی

از شوق چو گلبن همه دل بار آرد

کمال‌الدین اسماعیل
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

کدام یار که ما را پیام یار آرد

از آن دیار حدیثی بدین دیار آرد

که می رود که ز یاران مهربان خبری

بدین غریب پریشان دلفگار آرد

بتشنگان بیابان برد بشارت آب

[...]

خواجوی کرمانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - ایضا در مدح همو

 

خوش آن نسیم که بوئی ز زلف یار آرد

به عاشقی خبر یار غمگسار آرد

به سوی بلبل بیدل برد بشارت گل

به باغ مژدهٔ ایام نوبهار آرد

خوشا کسی که سلامی بدان دیار برد

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

این باغ جهان بنگر تا باز چه بار آرد

تا بخت که را دیگر زین جمله به کار آرد

تا باز که می نوشد از جان شب هستی

تا باز که را صبحی در رنج خمار آرد

تا پای که اندازد در دام بلا دوران

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵

 

درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد

نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بی‌شمار آرد

چو مهمانِ خراباتی به عزت باش با رندان

که دردِ سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد

شبِ صحبت غنیمت دان که بعد از روزگارِ ما

[...]

حافظ
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۱

 

از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار آرد

که عشق آموختن پیرانه‌سر کوری به یار آرد

مکش ای مست ناز امروز مارا فکر فردا کن

که درد سر نیرزد مستی کاخر خمار آرد

تو خود بگشادی دری ای گل و گرنه باغبان هرگز

[...]

اهلی شیرازی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

درخت مهر اهل البیت نور دل به بار آرد

نهال بغض ایشان رنج‏‌های بی‏‌شمار آرد

مشو غافل ز جاه سروری وز رتبه ایشان

که درد سرکشی آخر از این مستی خمار آرد

به جای صاحب کوثر، قسیم جنت و نار است

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

درخت مهر اهل البیت نور دل به بار آرد

نهال بغض ایشان رنج‏‌های بی‏‌شمار آرد

مشو غافل ز جاه سروری وز رتبه ایشان

که درد سرکشی آخر از این مستی خمار آرد

به جای صاحب کوثر، قسیم جنت و نار است

[...]

فیض کاشانی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » معالجه عداوت و دشمنی

 

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

ملا احمد نراقی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف یارآرد

دل مجروح مارا مرهم ازمُشک تَتار آرد

نشیند بر کنار جوی دایم مردم چشمم

به امیدی که روزی سرو قدی در کنار آرد

دلا از خود مشو نومید اگر اشک روان داری

[...]

غبار همدانی
 
 
sunny dark_mode