ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۲ - شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام
زان همه امّیدها که بودم در دل
نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل
گفتم هرگز فرامُشم ننماید
آن کو هرگز فرامُشش نکند دل
بود گُمانم که چون امیر ز تبریز
[...]
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۷
شکر خدا را که بخت هادیم آمد
نامهای از حاج شیخ هادیم آمد
از پس سرگشتگی به وادی حیرت
هادیِ سر منزلِ ایادیم آمد
از پسِ یک عمر رنج در طلبِ گنج
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۵ - ماکیان و شیر
در بُن یک بیشه ماکیانی هر روز
بیضه نهادی و بردی آن را یک کُرد
بس که ز راه آمد و ندید به جا تخم
خاطرش از دست برد کُرد بیازرد
بود در آن بیشه پادشاه یکی شیر
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۶ - بقای انسب
قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر
لَحم نخورد و ذَوات لَحم نیازرد
در مرض موت با اجازهٔ دستور
خادم او جوجهبا به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۹ - جواب به حامی عارف
میم سپاسی کجاست تا که نگوید
عارف بیچاره دادخواه ندارد
میم سپاسی اگر قدم نهد پیش
جیم اساسی دگر پناه ندارد
هر که نگوید که عارف آدم خوبی است
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۳ - جذبۀ شیرازیان
حضرت شوریده اوستاد سخن سنج
آن که همه چیز بهتر از همه داند
باد صبا گر گذر به پارس نُماید
شعر مرا از لحاظ او گذارند
بنده ندانیم که در کجا رَوَم آخِر
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۴ - مهر مادر
رنج کشد مادر از جفای پسر لیک
آنچه کشیدست هیچ رنج نداند
رنج پسر بیشتر کشد پدر، امّا
چون پسر آدم نشد ز خویش بِرانَد
مادر بیچاره هر چه طفل کند بد
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۹ - مزاح با یکی از دوستان
چند تو را گفتم ای کمال مخور کیر
تا نشوی مبتلا به رنج بواسیر
چون به جوانی تو پند من نشنیدی
رنج بواسیر کش کنون که شدی پیر
کیر بواسیر آورد، همه دانند
[...]
ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷
نیست جهان جز همین که با تو بگویم
روز و شبانی به یکدگر شده پیوند
خلق جهان هم اگر تو نیک بسنجی
هیچ برون نیستند از این گُرۀ چند
یاقوی ظالمند و عاجز مظلوم
[...]
ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۴ - عاقبت ضعیفی
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر
لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اجازه دستور
خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
[...]