گنجور

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۴ - فی رثاء سید الشهداء علیه السلام

 

بسیط روی زمین باز بساط غم است

محیط عرش برین دائرۀ ماتم است

باز چرا مهر و ماه تیره چه شمع عزاست

باز چرا دود آه تا فلک اعظم است

ماتم جانسوز کیست گرفته آفاق را

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۵ - فی لیلة عاشوراء

 

امشب شب وصالست روز فراق فرداست

در پردۀ حجازی شور عراق فرداست

امشب قرآن سعد است در اختران خرگاه

یا آنکه لیله البدر روز محاق فرداست

امشب زلالۀ رویان فرخنده لالۀ زاریست

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۶ - فی لیلة الحادی عشر

 

خاک عم بر سر گلزار جهان باد امشب

رفته گلزار نبوت همه بر باد امشب

خرگه چرخ ستم پیشه بسوزد که بسوخت

خرگه معدلت از آتش بیداد امشب

سقف مرفوع نگون باد که گردیده نگون

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۷ - فی لیلة الحادی عشر ایضاً

 

دل خاتم ز خون لبریز در این ماتم است امشب

اگر گردون ببارد خون در این ماتم کم است امشب

تو گویی فاتح اقلیم عشق امشب بود بی‌سر

که خاک تیره بر فرق نبی خاتم است امشب

ملک چون نی نوا دارد، فلک خونابه می‌بارد

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۸ - بندهای متفرقه

 

مصباح نور جلوه گر اندر تنور بود

یا در تنور آیۀ الله نور بود

گاهی باوج نیزه گهی در حضیض خاک

در غایت خفاء و کمال ظهور بود

گاهی مدار دائرۀ سوز و ساز شد

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۹ - فی رثاء سید الشهداء سلام الله علیه

 

چون شد محیط دائرۀ خطۀ جنود

خالی زهر که بود مگر نقطۀ وجود

نور تجلی احدیت تتق کشید

سر زد جمال غیب ز آئینۀ شهود

در پیشگاه شاهد هستی چه شمع سوخت

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۰ - ایضاً فی رثاء المظلوم علیه السلام

 

در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود

کز سلیمان اهرمن انگشت و انگشتر ربود

دست بیداد فلک دستی جدا کرد از بدن

کز نهاد عالم امکان بر آمد داد و دود

از پی دیدار جانان کرد نقد جان نثار

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً فی رثائه علیه السلام

 

ایکه از زخم فراوان مظهر بیچند و چونی

در حجاب خاک و خون چون شاهد غیب مصونی

آه و وایلا چنان کوبیدۀ سم هیونی

همچو اسم اعظمی که حیطۀ دانش برونی

ویکه با آن تشنه کامی غرقۀ دریای خونی

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۲ - مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت

 

رفت اصغر شیرینم ز آغوشم و دامانم

برگ گل نسرینم یا شاخۀ ریحانم

آن غنچۀ خندان را من غنچه نمی خوانم

آن دوست که من دارم و آن یار که من دانم

شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۳ - ایضاً مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت

 

تشنه لبا به آب مهر تو سرشته شد گلم

چون بکنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم

گرچه بلای دوست را از سر شوق حاملم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بر دلم

می روم و نمی رود ناقه بزیر محملم

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه

 

ای به میدان وفا از دل و جان کرده نثار

سر و تن در ره یار

کرده هفتاد و دو تن یکتنه قربان نگار

همگی شیر شکار

سر به نی شمع دل انجمن ناله و آه

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۵ - فی رثائه علیه السلام ایضاً

 

ای اسم اعظم حق کز عالمی نهانی

در خاک و خون تپانی

وی شمع نور مطلق کز روی نی عیانی

چون ماه آسمانی

ای کعبۀ حقیقت کز اوج عرش هستی

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۶ - نوحه خطاب به حضرت ولی عصر علیه السلام

 

یا امام العصر یا ابن الطاهری الطیبین

یا ولی المؤمنین

شور محشر را عیان با دیده حق بین ببین

یا ولی المؤمنین

عترت خیر الوری را بنگر اندر کربلا

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۷ - فی لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام

 

نالۀ نی است ایدل یا که از لب شاه است

یا که نخلۀ طور و نغمۀ انا الله است

داستان دستانست از فراز شاخ گل

یا که بانگ قرآنست کز شه فلک جاه است

گرچه بانوان یکسر بیسرند و بی سالار

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۸ - فی لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام

 

ای به قربان تو خواهر تو

خواهر با جان برابر تو

کاش بودی زیر خنجر شمر

جگر من جای حنجر تو

تشنه کاما سوخت جان مرا

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۹ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیها السلام

 

ای نازنین برادر شد نوبت جدائی

یا روز بینوائی

بهر وداع خواهر دستی نمی گشائی

لطفی نمی نمائی

ای شاه اوج هستی از چیست دیده بستی

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲۰ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام

 

ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده

چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده

بی محمل و عماری بی آشنا و یاری

سر گرد هر دیاری خاتون داغدیده

خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲۱ - وداعیه

 

ای خسرو خوبان مکن آهنگ میدان

ای جان جانان

بهر خدا رحمی بر این شیرین زبانان

اطفال حیران

ای شمع جمع و مونس دلهای غمخوار

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲۲ - عن لسان رقیه بنت الحسین سلام الله علیها

 

صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام

ببر ز کودک زار این جگرگداز پیام

که ای پدر ز من زار هیچ آگاهی

که روز من شب تار است و صبح روشن شام

به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲۳ - فی الاربعین

 

بار غم فرود آمد در زمین ماریه باز

یا که کاوران حجاز

هرچه غصه بود آمد دلخراش و سینه گداز

در حریم محرم راز

بود شور رستاخیز یا نوای غمزدگان

[...]

غروی اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۲
sunny dark_mode