گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷

 

مظهر و مظهرند آب و حباب

نظری کن به عین ما در آب

عقل گوید حباب و آب دو اَند

عشق گوید یکیست آب و حباب

ظاهر و باطن همه نور است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

با تو گویم که چیست جام و شراب

به مَثل نزد ما چو آب و حباب

خوش بیا سوی ما در این دریا

عین ما را به عین ما دریاب

موج و دریا یکیست تا دانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹

 

چیست عالم سایه و آن آفتاب

تن بود چون سایه و جان آفتاب

نور عالم شمس دینش خوانده اند

سِر این دریاب و می خوان آفتاب

از برای نزل و بزم عاشقان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰

 

آفتابی ز ماه بسته نقاب

کرده در گوش درهای خوشاب

چشم عالم به نور او روشن

سخنی نازک است خوش دریاب

نقش رویش خیال می بندم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱

 

این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب

روشن تر است نور وی از نور آفتاب

موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما

عارف چو بنگرد بنماید به عین آب

بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

گرخیال عارضش بنمایدت نقشی به خواب

نقشبندی کن روان بر آب چشم ما چو آب

آینه بردار و تمثال جمال او نگر

جام می بستان که ساقی می نماید در شراب

سنبل زلفی که بینی نافه ای دان پر ز مشک

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳

 

صدف و گوهریم و بحر و حباب

جوهرش آب و گوهرش دریاب

قدمی نه درآ درین دریا

نظری کن به عین ما در آب

بزم عشقست و عاشقان سرمست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴

 

موج است و حباب هر دو یک آب

با ما بنشین و آب دریاب

روشن بنگر که آفتاب است

آن نور که خوانیش به مهتاب

رندانه روان رَوم به هر در

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵

 

موجیم و حباب هر دو یک آب

آبست حجاب آب دریاب

آنها که به چشم عقل بینند

بینند خیال غیر در خواب

عقل ارچه چراغ بر فروزد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶

 

آفتابی رو نموده مه نقاب

ماه تابان می نماید آفتاب

خوش حبابی پر کن از آب حیات

تا بیابی جام پر آبی ز آب

موج دریائیم و دریا عین ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷

 

آفتابی ز ماه بسته نقاب

می نماید به چشم ما دریاب

نظری کن در آینه بنگر

ور نداری تو آینه دریاب

نقش غیری خیال اگر بندی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸

 

ماه ما از در در آمد نیمشب

آفتاب ما برآمد نیمشب

بخت ما بیدار شد در نیمروز

عمر رفته بر سر آمد نیمشب

بس که آب دیده ام در خاک ریخت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

دردمند و دردنوشم روز و شب

عاشقانه در خروشم روز و شب

گر زنندم همچو نی نالم به روز

ور گذارندم خموشم روز و شب

در خرابات مغان مست و خراب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰

 

نعمت الله نور دین دارد لقب

نور دین از نعمت الله می طلب

از رسول الله نسب دارد درست

خود که دارد این چنین دیگر نسب

مطرب عشّاق گو شعرش بخوان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱

 

در دیار تو غریبیم و هوادار غریب

خوش بود گر بنوازی صنما یار غریب

مخزن جملهٔ اسرار خداوند ، دل است

دل به من ده که بگویم به تو اسرار غریب

گر غریبی برت آید به کرم بنوازش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲

 

هفت دریا شبنمی از بحر بی‌ پایان ما است

جان عالم نفخهٔ ارواح آن جانان ما است

در خرابات مغان مستیم و جام می به دست

های و هوی عاشقان از نعرهٔ مستان ما است

موج دریائیم و عین ما و او هر دو یکی است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳

 

ایها العشاق کوی عشق میدان بلا است

تا نپنداری که کار عاشقی باد هوا است

کی تواند هر کسی رفتن طریق عشق را

ز انکه هم در منزل اول فنا اندر فنا است

بی ملامت پای در کوی غمش نتوان نهاد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

این شیشهٔ ما پر از گلاب است

گفتیم گلاب و در کل آب است

آب است و حباب این می و جام

آبش می و جام ما حباب است

نقشی که خیال غیر بندد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵

 

جامیست پر آب و عین آب است

وین جام شراب ما حباب است

موج است حجاب ما در این بحر

یا آب که آب را حجاب است

مستیم مدام در خرابات

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶

 

موج است و حباب هر دو آب است

آبست که صورتاً حباب است

روشن بنگر که آفتابی

بنموده جمال و مه نقاب است

صورت دیدی و ماه گفتی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۳۵
sunny dark_mode